93/10/18
طرح
نان –
گران شد
گران تر
گران تر تر
من اشکی نریختم
درد –
از چشمانم گذشته بود
هنوز
کار می کنم
استخوانم، دارد از درد
می سوزد!
۱۰ -۹۳
پس از اولین نشست برای دستمزد ۹۴
هوا بس ناجوانمردانه…
باز-
زمستان است
فصلِ تعیینِ لقمه ی نان است
وامرهُم شورا بینهُم
سی سال است
که این شورای عالی
عاری از، کار است!
و کار-
می لرزد از سرما
کجاست د س ت ه ا ؟
کجاست-
گرما؟
۱۷-۱۰-۹۳
یارِ رمنده
بیگانه گی می کند
کار-
از من !
روی پنهان می کند
در کالا !
که تو دستمزدم را
بزرگ واری خود-
می دانی.
۱۰- ۹۳
طرح
نه اِ جی
نه مَجی
نه لا ترجی
خیلی ساده :
ما-
کار می کنیم
از دستانِ لاغرِمان-
ارزش چکه می کند!
تو-
در دایره ی تولید می رقصی
در کاسه ی انباشت
ارزشِ اضافی را
جمع می کنی!
با پایانِ چرخیدن و رقصیدن
ثروت و سرمایه ی تو بیشتر
و من-
هرچه بیشتر کار می کنم
فقیر تر.
این جادوی کیست؟
طرح
با این-
طنابِ دستمزد
این دیواره ی نان
سُر می دهدِ مان
دره ی گرسنه گی
زیرِ پای مان
اراده ی مورچه ی تیمور لنگ
شمشیر نادری
یا-
تشکلِ کارگری !
طنابی می خواهیم.
۹-۹۳
طرح
این سان
که نان
می شود گران
شاید که ناصری شوم
تکه ای نانِ شراب آلوده
بی غمِ سُفره و نان
آسوده!؟
۹-۹۳