پلیس خصوصی و کارگران

شرکت های دلالی (منپاوری) یا نولیبرال های وطنی که پس از جنگ مانند قارچ از زمین روییده اند در این شرایط اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی که هر روز در یک گوشه ایران حاکمیت؛ مناطق و مجتمع های بزرگ صنعتی را، با نام گذاری مناطق آزاد تجاری – صنعتی، از شمول قانون کار خارج می کند و بدین گونه حقوق مدنی و صنفی نیروی کار رالگد مال می کند ( سرمایه داری مالی) این شرکت ها، در نهایت بی شرمی حقوق کارگران را به حساب بانکی خود سرازیر می کنند و آن ها را درصورت کوچکترین اعتراضی به وسیله پلیس خصوصی که استخدام کرده و آموزش داده اند (زیر پوشش نام حراست در این شرکت ها اشتغال دارند) چنان مورد ضرب و شتم د د منشانه ای قرار می دهند که این درماندگان تا سال ها پس از این رفتار وحشیانه، به ندرت شهامت ابراز یا افشای آن را، پیدا می کنند. جنایاتی سیا گونه و امریکایی وارکه برخاسته از مناسبات اقتصادی دیکته شده ی صندوق بین المللی پول به دولت های پس از جنگ است. مناسباتی که همه ی ایران را مناطق آزادتجاری – صنعتی اعلام نموده و بدین شیوه از یک سو واردات بی رویه را رواج داده که درعمل صنایع داخلی را ورشکسته نموده و از سوی دیگر در این مناطق نیروی کار از مهندس تا یک کارگر ساده را از ابتدایی ترین حقوق صنفی – مدنی خود محروم کرده است. و بدین گونه جامعه را وارد روندی نموده که فاجعه ی اقتصادی (رکود) ساخته و پرداخته شده است، به گونه ای که طلایه ها و چشم انداز بحران های اجتماعیش، حتا وزرای دولت را به وحشت انداخته است. این وزرا با نگرانی ، در نامه ای به رأیس جمهور هشدار داده اند. (روزنامه جهان اقتصاد 13 مهر ماه 94 )

بی قانونی که ضرورت مناسبات اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی است، در بازار کار دست سرمایه دار را برای هر جنایتی باز گذاشته ولی از سوی دیگراحکام محاکم شرع که هیچ شناخت واطلاعی از شرایط کار ندارند ولی به صورت قاطع مدافع منافع سرمایه داران شده اند؛ دستان کارگران را بسته و شلاق و زندان را برایشان تدارک دیده است، تا کارگران هرگز شهامت مطالبه حقوق شان را نداشته باشند. همه ی نیروی کارمناطق صنعتی و قرارداد موقت ایران، مشمول قانون کار، نمی شوند. یا در حقیقت 90 درصد نیروی کار کشور. از سوی دیگر، شرکت هایی که به دلیل ارتباطات پنهانشان با برخی نهادهای حاکمیت، احکام دادگاه هایی را که به ندرت به نفع کارگران حکم صادر کرده اند با تحقیر در برابر چشمان کارگران یا نمایندگان آنها، روانه سطل ذباله می کنند. و اگر کارگران به این اعمال توهین آمیز آنها اعتراض کنند، پلیس خصوصی این دلالان که دوره های ورزش های رزمی را دیده اند به قصد ناقص کردن کارگران شدیدترین ضربات فنی را نثار سر و صورت وبدن آنها می کنند. با این اطمینان ، که هیچ دادگاهی شهامت محکوم کردن آنها را ندارد. زیرا آنها «حراست » هستند و» کارگران، آشوبگر»؛ بدین جهت هیچ حاکم شرعی حاضر نیست از حقوق کارگری که بزعم «آقایان» آشوب گراست دفاع کند و برچسب حمایت از افرادی را که متهم هستند «علیه امنیت کشور اقدام کرده اند»( بخوانید مطالبه ی حقوق ماهانه اشان ) به پذیرد. از این رو پرونده ی حق طلبانه ی کارگران بدون بررسی، بسته می شود. در عوض مزدورانی که پول می گیرند تا کارگران را مضروب کنند، راضی ازدرند خویی خود، یک پاداش قابل توجه هم از مدیران مک کارتیسمی وطنی دریافت می کنند و حقوق ماهانه اشان هم، که هر ماه به موقع به حساب شان واریز می شود. از سوی دیگر تخصص رزمی ضد انسانیشان را هم، در عمل تمرین کرده اند. ولذت برده اند که چگونه کارگران در زیر ضربات آنها از پای در می آمدند.

نمونه هایی که اتفاق افتاده است:

فاز 13

مدیران ارشد این فاز آن چنان گرفتار خرافه پرستی هستند که باور داشتند عد د 13 عد د نحسی است از این رو پس از کلی خرد ورزی یک پسوند برای این عدد یافتند تا خود را از شر نحوست آن رها سازند. فاز 13 به فاز 13 رجب، تبدیل شد. کارفرمای اصلی، شرکت پی،پی،آی با سه شرکت دلال منش و غارت گر حقوق کارگران به نام های تهران جنوب،پایندان و سپکو یک کنسرسیوم تشکیل داده اند و در همه زمینه ها؛ بخصوص سرکوب کارگران و غارت منابع مالی کشور، شریک و متحد عمل می کنند.

اعتصاب مهر ماه 94

مهر ماه 94 کارگران فاز 13 به علت عدم پرداخت 6 ماه حقوقشان اعتصاب کردند. کارگران تصمیم گرفتند همه ی فاز را تعطیل کنند تا بتوانند حقوقشان را بگیرند (کارگران با آگاهی از وجود پلیس خصوصی که چندین بار، برخورد با آنها راتجربه کرده بودند، اعتصاب را برنامه ریزی کردند) به همین دلیل برای بستن هر درب فاز 10 نفر از کارگران جوان ماموربستن درب ها و متوقف کردن کارها شدند. رأیس پلیس خصوصی پی،پی،آی به رهبری فردی بنام (مرادی) به همراه 20 پلیس خصوصی دیگربه 10 کارگر یکی از درب ها حمله کردند. رأیس پلیس خصوصی پیراهنش را بیرون آورد و مانند هر لمپن خیابانی، کارگران را دعوت به کتک کاری نمود. کارگران با بی اعتنایی از او روی بر گردانند و به این برخورد لمپنی توجهی نکردند. پلیس های مک کارتیستی شروع کردند به هل دادن کارگران تا آنها را عصبانی کنند و در گیری شکل بگیرد، کارگران با صبوری محل درب فاز را ترک نمی کردند و پاسخی به تهاجم و هل دادن آنها نمی دادند. البته قبل از رسیدن اوباش مهاجم، با تلفن همراه به کارگران اطلاع داده بودند که دارند مورد حمله قرار می گیرند. از این رو قبل از این که این مزدوران بتوانند کارگران را وادار به مقابله به مثل کنند، تا اتهام اقدام علیه امنیت کشور را به آنها بزنند، یک گروه، 20 نفری از کارگران خود را به کارگران نگهبان درب رساندند و اوباش را وادار به عقب نشینی کردند.

اطلاعاتی که از امور مالی این شرکت ها بیرون آمده است:

برای سنگ فرش کردن کناره های خیابان های فاز13، ظاهرا کار را به سه شرکت واگذار کرده بودند. ولی تنها یک شرکت در فاز کار می کرد.( دو شرکت اسمی دیگر با صد ها کارگر، وجود خارجی نداشتند.) که هر ماه 200 میلیون تومان صورت وضعیت داشت. دو شرکت اسمی و غیر واقعی با همیاری این مجموعه شرکت های ذکر شده تنها در اسناد حساب داری وجود داشتند تا پولش را از دلارهای نفتی صاحب شوند. آن دو شرکت غیر واقعی هر کدام در ماه 300 میلیون تومان صورت وضعیت برای آقایان در آمد ایجاد می کردند، که این یکی از کوچک ترین غارت گری آنها بود . خنده دار این است که همان شرکت واقعی سنگ فرش، به دلیل این که صورت وضعیت هایش را پرداخت نمی کردند، ورشکسته شد. در حالی که بیش از 7میلیارد تومان صورت وضعیتش، پرداخت نشده است، و کارگرانش گرسنه رها شده اند.

جهان پارس

1- شرکت بزرگ جهان پارس که صاحب آن، روزگاری خود یک کارگر جوش کار بوده ولی با بند و بست و ارتباطات پنهان و هزاران ترفند لیبرالی، اینک یکی از بزرگتریت شرکت های صنعتی میلیارد دلاری این دیار است. در پروژه تزریق گاز سیاه مکان بین بندر دیلم و گناوه بر سر راه بی بی حکیمه در کارگاه بزرگ خود با بیش ازیک هزار کارگر (در مقطع اوج کار)، برای مهار کارگرانی که ماه ها حقوقشان به تعویق افتاده بود،یک مزدور بزن بهادر به نام فامیل» شهنی » که از ترک های قشقایی هم طایفه مدیر عامل شرکت بود استخدام کرده بودند. زمانی که کارگران به تاخیر چند ماهه عدم پرداخت حقوقشان با غُر زدن اعتراض می کردند،ابتدا کارگران معترض به وسیله سازمان زیر زمینی آدم فروشان این شرکت شناسایی می شدند، سپس آقای مزدور (شهنی) وارد میدان می شد. او قربانی را درجایی تنها به دام می انداخت و او را به شدت مضروب می کرد و بعد دربین کارگران مرتب مورد توهین های رکیک قرار می داد تا آن درمانده از روی ناچاری از حقوقش بگذرد و داوطلبانه کارگاه را ترک کند. ولی عاقبت در برخورد این مزدور با یکی از کارگران نسل دومی و ورزشکار،مضروب شد و از آن کارگاه اخراج گردید.

پایندان

2 – شرکت بزرگ پایندان که پروژه های بزرگ نفت و گاز را می سازد از سال 92 توسط مشتی ورزشکار مزدور یک پلیس خصوصی ایجاد کرد(بخش خصوصی سرکوب) تا به همه نشان دهد همان گونه که مناسبات امریکایی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را جای گزین اصل 44 قانون اساسی کرده اند دوران مک کارتیسمی هم در ایران زنده شده است. این شرکت همیشه تعداد زیادی شرکت های دست دوم و سوم را برای اجرا دراختیار دارد در نتیجه کارگران زیادی را باید با برنامه ریزی به کار بگیرد. از یک سو تا مدت 6 ماه حقوق کارگران را پرداخت نمی کند و از سوی دیگر بااتکا به پلیس خصوصی ش هر صدای اعتراضی را با قلدری و ضرب و شتم درگلو خفه می کند. در صورت شکایت کارگر با زدن یک برچسب آشوب گر، محاکم شرع را قانع می کند که کارگران بر علیه امنیت کشور اقدام می کنند، و در نهایت، کارگر به جای دریافت حقوقش، به زندان و شلاق محکوم می شود.

پیمانکار دست سوم محمدی که برای شرکت پایندان کار استراکچر را انجام می داد،مدت 6 ماه حقوق کارگران را پرداخت نکرده بود، یکی از کارگران این شرکت که تازه ازدواج کرده بود و به دلیل عدم دریافت حقوقش نمی توانست به خانواده اش سری بزند و ازسوی دیگر همسرش که از چنین زندگی پروژه ای به تنگ آمده بود اعلام نمود، اگر با حقوق به خانه برنگردی تقاضای طلاق خواهد کرد. این جوان که کارش نصب تیر آهن های سنگین در ارتفاع بود، آن روز که این اخطار همسرش را شنید به بلند ترین نقطه سازه آهنی رفت و برلبه تیر آهن ایستاد، به گونه ای که هر آن احتمال سقوط مرگ بارش می رفت. این اقدام به خود کشی کارگاه را تعطیل کرد. او اعلام کرد در صورتی که حقوقش پرداخت نشود خود را پرت خواهد کرد. در این کارگاه بزرگ تنها یکی از مدیران به نام آقای امید حاجی پور(مدیر ناحیه 5 پایندان) به حقوق کارگرا ن احترام می گذاشت و کارگران برایش احترام قایل بودند. بدین جهت این جوان اعلام کرد من فقط به آقای حاجی پور اعتماد دارم واو باید سند واریز حقوق مرا به حسابم بیاورد. آقای حاجی پور در سبد جرثقیل قرار گرفت و به ارتفاع رفت وسند پرداخت حقوق 6 ماه او را تحویل داد.کارگر جوان با این مدیردر سبد قرارگرفت و پایین آمد زمانی که به زمین رسیدند حراست پایندان یا همان پلیس خصوصی مک کارتیسمی، گروهی بر سر او ریختند و آنقدر او رامورد ضرب و شتم قراردادند که جسم به اغما رفته او را با پتو جمع کردند وبه پشت وانت انداختند و به بیرون سایت بردند. این اتفاق در فاز 14 پارس جنوبی افتاده بود.

باز هم پایندان و شرکت های اقماریش

شرکت منتاژ صنعت سپاهان ازشرکتهای دست سوم پایندان 6 ماه حقوق بیش از 120 کارگرش را پرداخت نکرده بود در یک بند وبست پنهان با شرکت اصلی «پایندان» قرار گذاشتندبا اعلام ورشکستگی تنها یک سوم حقوق کارگران را پرداخت کنند. به طور مثال کارگری که 7 میلیون تومان طلب داشت با پرداخت 3 میلیون ویا کمتر با او تسویه حساب می کردند. آقای فرهاد سلحشور مدیر منتاژ صنعت، اعلام ورشکستگی می کند و پایندان نیز اعلام می نماید: شرکت منتاژ صنعت مبلغ ناچیزی بستانکاراست. – ما این مبلغ را بین کارگران تقسیم می کنیم . کارگران را یکی یکی وارد دفتری می کردند که همه افراد پلیس خصوصی پایندان حضور داشتند تا هیچ کارگری شهامت اعتراض را نداشته باشد. یکی از کارگران جوان به نام مهرداد سلحشوربه دلیل مشکلات مالی که او را از پای درآورده بود نمی توانست از پولش بگذرد از این رو با خود یک بطری بنزین برد تا با خود سوزی در دفتر پایندان مانع این دزدی علنی گردد.جاسوسان شرکت در میان کارگران با تلفن همراه این خبر را به اطلاع مزدوران رساندند. زمانی که مهرداد وارد اتاق شد فرصت نکرد حتا اعلام کند که چه عملی می خواهد انجام دهد. پلیس خصوصی سرمایه داری برسر او ریختند و او را زیرمشت و لگد گرفتند تا آن درمانده از هوش رفت. کارگرانی که شب به خوابگاه او رفته بودند می گفتند او هنوز قادر به حرف زدن نبود. اعتصاب کارگران در25شهریور92 اتفاق افتاد و این عمل جنایت کارانه در27 آبان 92

فرا ساحل بندر عباس
مدیر پروژه ربانی

شرکت تهران پارسیان از شرکت های تولید دک های دریایی برای شرکت فراساحل بندر عباس و توتال فرانسه بود. در شرایطی که مدیران شرکت بدلیل ور شکسته شدن از بندر عباس متواری شده بودند. مدیر پروژه فرا ساحل «ربانی» که یک روحانی خلع لباس شده بود، و در کشتی سازی خود را مهندس جا زده بود، با گروه کارگران وارد گفتگو می شود و با کارگران قرار می گذارد که، اگر کارگران کار را ادامه دهند و دکها را تحویل شرکت توتال فرانسه بدهند در عوض او هم حقوقشان را پرداخت خواهد کرد. پس از 4 ماه عدم پرداخت حقوق کارگران به دادگاه شکایتی دسته جمعی می برند. در نهایت پس از مدتی آوارگی و این اتاق وآن اتاق رفتن، دادگاه شرکت ومدیر پروژه رامحکوم می کند و آنها راملزم به پرداخت حقوق کارگران می نماید. ولی مدیر پروژه ربانی از پرداخت حقوق کارگران خود داری می کند. چون هیچ نهادی، برای اجرایی کردن حکم دادگاه وجود نداشت. وشاید برای کارگران وجود نداشت. ربانی باتحقیرحکم را مچاله می کند و از پنجره دفترش بیرون می اندازد. 4 ماه دیگر کارگران بین بندرعباس و تهران و دیگر نهاد ها منطقه برای دریافت حقوقشان سر گردان می شوند . تا با تحصن در دفتر رأیس جمهور یک نامه برای دریافت حقوقشان دراختیارشان می گذارند . روزی که قرار بود پول پرداخت شود مدیر پروژه ربانی از ورود کارگران به داخل محوطه کار گاه جلو گیری کرد، و اعلام نمود: فقط باید نماینده کارگران وارد شرکت شود، زمانی که نماینده وارد محوطه فرا ساحل شد بوسیله عده ای از اوباش استخدام شده ی ربانی محاصره شد. ولی مشکل این مدیرمک کارتیسمی این بود که این کارگر از نسل دوم کارگری بود و با همه ی ریا کاری های آنها آشنا بود، از این رو زمانی که مورد حمله قرار گرفت توانست با سنگ از حمله آنها جلو گیری کند و در همین زمان کارگران دیگر شرکت ها بیاری او آمدند، در نتیجه مدیرامور اداری که این برنامه ریزی را تدارک دیده بود و یکی از اوباش بشدت مضروب شدند و کارگران پس از 8 ماه ؛ حقوق4 ماه شان را دریافت کردند.

با دیدن این پدیده های نفرت انگیزی که حتا مناسبات امپریالیستی هم از آن در کشور خودش پرهیز می کند؛ ما را بیاد روز های پیش از پیروزی انقلاب مسخ شده می اندازد، که همکاران ما در آموزش و پرورش وقتی حرف اسلام را می زدند گل از گلشان می شکفت و با شوق حکومت از نوع ابوذر وار و علی گونه را، آنهم بدون استثمار و بهره کشی انسان از انسان نوید می دادند و با ریشخند می گفتند : دیدید تیؤری های شما بی اساس است. دیدید؛ دین افیون توده ها نیست . به هر حال ما که غیر خودی بودیم واز کار در نهاد های وابسته به دولت محروم شدیم، ولی از همه دیدنی تر چهره ی همان معلمانی است که برای مطالبه حقوق صنفی خود، در حاکمیت به اصطلاح مستضعفین که قرار بود ابوذر گونه و علی وار اداره شود، در پشت میله های زندان هستند.

بررسی تاریخ جنبش های کارگری جهان بیان گر این حقیقت است که مبارزات پی گیرسندیکایی کارگران نگرش مک کارتیسمی را به ذباله دان تاریخ انداخت نه رعایت اصول قانون بازار آزاد، از این رو کارگران قرارداد موقت ایران برای دست یابی به حداقل توافق شده اشان با وجود ساختار سرمایه داری دلالی وطنی نمی توانند در انتظار معجزه ای از غیب بنشینند. بلکه براساس قانون اساسی کشور که در ظاهر هنوز اعتبارکی دارد، باید سازمان های سندیکایی خود راتشکیل دهند درغیر این صورت این روند قانون زدایی مدافع سرمایه داری؛ هر روز بیشتر آنها را از حداقل های زندگی محروم می کند.

اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
ناصر اقاجری
17 مهرگان 94

نظر شما