برآیند انتخابات از نگاه برخی کارگران پروژه ای ایران؛ خطاب به حاکمیت

ویژگی های این انتخابات برای کسانی که می خواهند خِرَدعلمی – منطقی پیشرفته ی جهانی را به کار بگیرند هوشدار دهنده است. از سوی دیگر بیان کننده شعور اجتماعی مردمان ماست که با رای خود در این هیاهوی انتخاباتی راه را به دولت مردانی که پس از 28 سال دوران تعدیل ساختاری و خصوصی سازی، هنوز چشم و گوش بسته دنبال رو سیاست های نو لیبرالیستی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول هستند، نشان می دهند. پس از نا کامی های دولت های پس از جنگ در توسعه اقتصادی و بی اثر شدن آمارهای مهندسی شده، برای توجیه رکود و تورم و . . . و عدم پذیرش تجارت جهانی عضویت آنها را؛ آقایان، برای رسیدن به این هدف شان ( جذب سرمایه های خارجی و عضویت در تجارت جهانی) قانون کار را با تنظیم قرارداد های کار برای مناطق آزاد تجاری – صنعتی از مناسبات اجتماعی آن مناطق حذف نمودند.
چون این اقدام ضد قانون اساسی شان شرکتهای چند ملیتی امپریالیستی را خشنود نکرد، با طرح اصلاح قانون کار و ارایه آن به مجلس؛ قصد دارند بازار کار ایران را از قانون بی نیاز کنند. انگل های اجتماعی ( مشاوران اقتصادی نولیبرالی که پست های مشاور ارشد را به خود اختصاص داده اند و حواریون ) خود را در زیر پرچم دین پنهان کرده اند و مرتب در رسانه ها فریاد می زنند که عامل و مانع اصلی عدم سرمایه گذاری غربی ها، قانون کار در ایران است. این جماعت بی مصرف ولی مدعی به مردم نمی گویند همه دولت های سرمایه داری غربی – اروپایی دارای قاتون کار هستند، آن هم بسیار پیشرفته تر از قانون سر ودم بریده قانون کار ایران. ولی مردم در این انتخابات پاسخ قاطع خود را به حاکمیت دادند. به این 28 سال مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی بحران ساز؛ اگر گوش و چشم غیر نولیبرالی باقی مانده باشد که این پیام را دریافت کند.

مردم در میان جار وجنجال عده ای که با وعده های غیر واقعی و گدا پرورانه شعار می دادند و قصد داشتند باز هم با سیاست های ماکیاولی مردم را گمراه کنند،نه گفتند. به سایه نشینان دلال منش دین؛ پشت کردند و با یک نه بزرگ نشان دادند روز به روز دارند از آنها فاصله می گیرند. مردم در این اجتماعات دو خواست خود را مطرح کردند که بیان گر پیشرفت دانش عمومی مردم ایران است. همان مردمانی که آنها را عوام می نامید وانتظار دارید تا ابد دنبال رو نگرشهای اقتصادی – اجتماعی شما باشند ولی نمی دانید با این خواست غیر مشروع خود دنبال روی از اصول واحکام را نیز به مرور از دست می دهید.
امروز با مشاهده آرم های فروهر درپشت پراید ها، وانت ها و کامیون ها، دهن کجی به باور هایتان را می توانید مشاهده کنید. یا ،خیل جوانانی را که گرایش به مسیحیت یافته اند و یا رویکرد به دراویش و» انسانهای کامل شان» را (مراد های رنگارنگ با نگرشهای خاص که در ظاهر با سیاست کاری ندارند ولی مانند شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری سده های میانه ایران آماده اند سربداران قرن 21 را، باز تولید کنند.) آری ترکیب دین با سیاست های نولیبرالی، شما را به سوی گور رهنمون می کند، حداقل مانند روحانیون مسیحی خود را و باورهایتان را با مسایل روز همآنگ کنید تا ضرورت به اهدای کیسه های سیب زمینی و وعده ی سه برابر کردن مبلغ یارانه و دور زدن پنهانِ اصل 44 قانون اساسی را نداشته باشید، تا بتوانید باقی بمانید.

به آمار انتخابات می پردازیم: 56 میلیون نفر حق رای داشتند که 41 میلیون و 220 هزارنفر در انتخابات شرکت کردند و 14 میلیون و 780 هزار نفر بکلی از شما قطع امید کرده اند و عطای شما را به لقا یتان بخشیده اند. ولی اکثریت بزرگی از رای دهندگان به این دلیل در انتخابات شرکت نمودند تا فریادشان را بکشند و دو خواست عمده اشان را در میان بگذارند. شعارهای مردم در متینگ های انتخاباتی و جشن پیروزی شان، موید این ادعاست.
اکثریت بزرگتر که آگاهی مدنی کمتری داشتند، به این دلیل حاضر شدند در انتخابات شرکت کنند و رای بدهند که عاجزانه نمی خواستند باز هم به عقب برگردند وباز هم بیشتر به دوران برده داری و اطاعت کور کورانه ی مراد و مریدی که پس از 28 سال دوره های رییس جمهوری های متفاوت هم چنان بیشتر در فقر و بیکاری فرو می روند، رانده شوند.

پس از مشخص شدن برآیند انتخابات عده ای از تحلیل گران غربی با شنیدن شعارهای مردم در متینگ های انتخاباتی مدعی شدند. روحانی نمی تواند به وعده هایش جامه عمل بپوشاند زیرا خط قرمز حاکمیت آزادی آقای موسوی است . چرا آزادی زندانیان سیاسی باید خط قرمز حاکمیت باشد در حالی که قانون اساسی به این حاکمیت می تواند مشروعیت بدهد، اگر بدان عمل گردد؟! و در میان زندانیان سیاسی و کارگرانی که تنها تقاضایشان حقوق صنفی شان بوده که قانون اساسی بدان پاسخ مثبت داده چرا تنها آقای موسوی خط قرمز شده است؟! پاسخ تا حدودی روشن است ایشان تنها کسی از میان این حاکمیت بود، که به تنهایی با این گرایش نولیبرالی و دور زدن قانون اساسی مخالفت کرد و اعلام نمود قصد باز گشت به قانون اساسی را دارد. ایشان نه برای حمایت از مردم و حقوق آنها که برای حفظ نظام اسلامی مخالفت کرد و پای آن ایستاد. زیرا به این باور رسیده بود که روند نولیبرالی گورکن حاکمیت اسلامی است، واقعیتی که دیگران توانایی درک آن را ندارند.
ولی کار بزرگی که مردم ایران آن را کاربردی کردند، نه بزرگی بود که به عوام فریبی دادند و سه برابر شدن یارانه را نپذیرفتند و بدین گونه نشان دادند دوران نویی فرا رسیده که وعده ی نان برغم فقر سیاه و بیکاری و گرانی همگانی؛ دیگر کاربردی ندارد و پنجره ای به باغ سبز از رنگ رو افتاده است. دومین خواست و فریاد مردم آزادی آقای موسوی یا در حقیقت آزادی زندانیان سیاسی بود. این خواست علاوه بر شکل آن که آزادی موسوی و زندانیان سیاسی بود دارای درون مایه ای اقتصادی است که نفی مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی و باز گشت به اصل 44 قانون اساسی را در خود نهان دارد. از سوی دیگر راه آینده ایران را این انتخابات شاید برای آخرین بار فریاد زد و همه ی شعارهای غیر عملی این 28 ساله را نفی نمود. ولی آنهایی که تا به امروز راه مناسبات آمریکایی نولیبرالی را رفته اند بعید است این درون مایه را درک کرده باشند.
در کنار این واقعیت ها می بینیم که امپریالیسم و کشورهای پیرامونش با بر پا کرددن مسابقه تسلیحاتی عربستان بر علیه ایران با کمک ریاست جمهوری ترامپ، شرایط را پیچیده تر کرده است. از سوی دیگر هزینه های سرسام آور نظامی برای دفاع از سوریه وعراق و لبنان و ضرورت هزینه های دفاعی کشور که همگی بر دوش مردم ایران سنگینی می کند، امکان هر توسعه صنعتی را از حاکمیت گرفته و در صورتی که بتوانند نظر شرکت های خارجی را هم برای سرمایه گذاری در ایران جلب کنند، این شرکت های چند ملیتی با چنان قراردادهایی وارد ایران می شوند که روی قرارداد ترکمن چای دوران قاجاریه را سفید خواهد کرد و حاکمیت گرفتار در این پیچیدگی ها هم، مجبور است به آن تن دهد ، بدون آن که بتواند به یک توسعه واقعی صنعتی دست یابد و بدین گونه شرایط زندگی مردم را بهبود بخشد.
باز هم در نهایت ناتوانایی گرایش به سوی آمار «مهندسی» شده خواهند رفت، تا واقعیت بحران رکود و تورم را منکر شود و چندر غاز درآمد نفت را توسعه اقتصادی – صنعتی جا بزنند. تنها راه باقی مانده برای آنهایی که هنوز ته مانده ی صداقتی دارند؛ رویکردی آزادی خواهانه و مردمی است، که می باید مشارکت همه مردم ایران را در بر داشته باشد. آری باز گشت، باز گشت به بهار آزادی سال 57 تا قادر به باز کردن این گره های کور اجتماعی – اقتصادی در کشور شوید. درسهای تاریخ به دفعات اثبات نموده که بزرگ ترین قدرت نظامی هم قادر به پاسداری هیچ ساختار ضد مردمی نیست و این به ظاهر قدرت خلل ناپذیر نظامی در لحظات چرخش های بزرگ تاریخی؛ مانند حبابی در مقابل اتحاد مردم خواهد ترکید.

اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
2 خرداد ماه 96
سخن گو ناصر آقاجری

نظر شما