اقتصاد مقاومتی؛ نوزادی که مرده به دنیا آمد

تحریم های اقتصادی و عوارض ویران گر مناسبات اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی کشور را در ژرفای فقر و بی کاری و گرانی فرو بُرد، رکود و تورم مانند یک بیماری لاعلاج همه ارکان جامعه را به چالش گرفت. از این رو آنهایی که تداوم حاکمیت موجود رابا این شرایط نا ممکن می دانستند با شروع کار دولت فعلی روی مناسبات اقتصادی تأکید کردند که درست نقطه مقابل مناسبات موجود است. آری مژده نو، راهی نو، «اقتصاد مقاومتی» مناسباتی که درون مایه آن نفی کننده اقتصاد نو لیبرلیستی است. اگر در واقع مجریان درکی از اقتصاد سیاسی داشته باشند. دولت فعلی هم آگاهانه در حرف، و های و هوی سیاسی آن را تأیید نمود. ولی با تداوم شیوه های پیشین،از کاربردی کردن آن تا به امروز خود داری کرده است.این دولت هم چنان به مرده ریگ دولت رفسنجانی و دولت های بعد از او وفادار باقی ماند و هم چنان به مناسبات اقتصادی که واسطه و دلال را برتر از اقتصادی در جهت منافع همه مردم می داند ادامه داد. مژده تولد این مناسبات » نو رسیده» از طریق رسانه ها به مردم ایران اعلام شد، خبری که برای خرده سرمایه داران نویدی بود برای خارج شدن از رکود و تورم، از بن بست اقتصادی که پس از جنگ با دولت رفسنجانی آغاز شد وبه تدریج صنایع ملی و کوچک را ورشکسته کرده است. خبری که برخی از ملت را هم امیدوار کرد که شاید، با اقتصاد مقاومتی شرایط کار بهبود یابد و با از میان رفتن تدریجی بیکاری های گسترده وبالا رفتن قدرت خرید مردم، که به گونه ای دایمی در حال سیر نزولی است، شرایط زندگی شان بهبود یابد. ولی در این برخوردِ دونوع مناسبات متفاوت، آنچه تثبیت و عملی شد، پیروزی قدرتمند واسطه ها و دلال هاست، که نشان دادند همه نهادهای حاکمیت را در اختیار دارند و یا در واقع قدرت پنهان در دستان کسانی است که در پشت این نهاد ها، خط و نشان ها را مشخص می کنند. آنهایی که آکادمیسین از دانشگاه های امریکا و اروپا و فرامسیونر مناسبات اقتصادی نو لیبرالی هستند، با مدارک دکترای اقتصادی که به دولت های پس از جنگ مشاوره می دهند. در حقیقت دستان آلوده امپریالیسم که از آستین نوچه های وطنی صندوق بین المللی پول خارج شده است و فراتر از عمامه و عبایِ اعتدال و اصلاح طلب و اصول گرا، نبض اقتصاد را در دستان خود دارد، اوست که دارای قدرت واقعی اقتصادی است. ولی همین جماعت درظاهر مدافع مدنیت ولی ضد منافع کارگران ایران، با نق زدن های ریا کارانه همیشگی در رسانه ها، گناه عوارض ویران گر این مناسبات اقتصادی را به گردن پیاده نشدن درست خصوصی سازی می اندازند!!! آنها هرگز نمی گویند که خصوصی سازی با درون مایه سرمایه داری چه پیوندی دارد وسرمایه داری صنعتی چه تفاوتی با نظام نولیبرلی فاشیستی امروزین که به کارگران حتا اجازه دفاع از حقوق بریاد رفته اشان را نمی دهند و آنها را مانند جنایتکاران به دادگاه های شرعی می کشانند، دارد. سرمایه دار می باید با سرمایه اش که معلوم نیست او یا پدرش از کجا آورده اند، خود به سرمایه گذاری بپردازد و صنایع بزرگ را آماده تولید کند، نه اینکه سرمایه های دولتی و ملی را در اختیار آنها گذاشته شود. یا به قول همان دلال ها و واسطه های انگل صفت، باید با جیب خودشان داماد شوند، نه با جیب ملت. بدین گونه با تجویز های این مشاورین اقتصادی دست چین شده صندوق بین المللی پول؛ مناسبات نو رسیده مرده به دتیا آمد. همان هایی که این نوزاد را در بطن ش کشتند و مرده اش را به مردم هدیه دادند، برسر گورش ناله سر داده اند و به ریش ملت می خندند. آنهایی که دانش اقتصادی شان در حد و اندازه کاسب و بقال سر کوچه است و دانش شان فراتر از چند فرمول کتابی نیست با این مجریان نولیبرالیسم همراه شده اند و علل عقب ماندگی کشور را در «موانع سرمایه گذاری» در ساختار ایران می دانند واز پشت میز مدیر کلی ویا وزارت خود فریاد می زنند «این موانع باید بر داشته شود تا اقتصاد شکوفا گردد» و این موانع را در وجود قانون کار می دانند. جنبه های مردمی قانون اساسی را بمرور از میان بر داشتند و حالا نوبت چِندِر غاز حقوق کارگران رسیده است. عمق نا آگاهی این جماعت در این واقعیت ساده و بسیار ابتدایی اقتصادی نهفته است، که اگر شما حداقل حقوق را به جای افزایش پایین بیاورید، انبوه کالاهای تولیدی یا وارداتی شما را چه کسی باید بخرد؟! (رکود و تورم هم چنان ادامه خواهد داشت) ولی با بالا بردن قدرت خرید جامعه که بالارفتن حداقل حقوق کارگران است،(تجربه ای که در دوران حاکمیت حزب کمونیست برزیل عملی شد و درعمل باعث شکوفایی اقتصدی ملی برزیل گردید.) در ظاهر پول بیشتری به دست کارگران می دهید ولی در عمل چون کارگران با این پول به خرید نیازمندیهای شان می پردازند با گردش پول رونق اقتصادی غیر قابل اجتناب می شود. ولی گویی برخی آقایان تصور می کنند همین پول نفت آنها را بس است و گور بابای مردم . آنهایی که نوید تولد «اقتصاد مقاومتی» را دادند شاید می دانستند با این شیوه مناسبات موجود اگر چه بتوان چند صباحی را سر کنند ولی عاقبت آن . . . این گونه عمل کرد اجتماعی، چون خشت بر آب زدن است، که عاقبت آن، از هم وارفتن، وتلاشی است.

اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخن گو ناصر آقاجری
22 آبان ماه 95

نظر شما