کمدی نهادهای قومی در پروژه های نفتی

طایفه، عشیره، ایل و قوم مفاهیمی هستند کلی مربوط به دوران ماقبل مدرنیته، دوران بزرگ مالکی که هر خان و مالک خود را صاحب جان و مال و ناموس مردم می دانست. در آن دوران چیزی بنام قانون وجود نداشت. قاضی و حاکم و مجری یک نفر بود و مردم در زیر سایه شمشیرهای آخته زندگی می کردند. با کمال تاسف امروز هم، مناسبات اجتماعی ما، آگاهی و جهان بینی، توده های مردم مسخ شده، از تمدن بشری، برهمان پاشنه می چرخد. جهان بینی های خرافی سده های میانی با قدرت وتنوع کم نظیری در کنارفرهنگ بی بندوبار لُمپن ها و پا اندازان دنیای توسعه یافته غرب(گریزان از جنبه های ارزشمند آن فرهنگ و دانش غنی) شانه به شانه هم، ارزشهای انسانی را در ایران لگدمال می کنند.
در این نگرشهای دوران انفعال، شاهد ده ها وشاید بسیار بیشتر»انسان های کامل» یا مراد یا پیر که همگی خود را آن انسان کامل با کرامات می دانند که تا آمدن امام زمان باید همه ی مردم دنیا «(البته اگر قدرت درکش را داشته باشند) دستورات او را اطاعت کنند.» پیروان هم باید در سِلکِ سیر و سلوک، با اعتراف به عجز و نا باوری به خرد و دانش خود، مراد را جستجو کنند و اطاعت مطلق. تا آنها را از حمله ی خوک های درونشان پاسداری نماید. از سوی دیگر نسبت به مسایل اجتماعی منفعل هستند و بر اساس اصول اعتقادی شان می باید از سیاست دوری کنند و آن را به حاکمیت یا دولتیان چه خوب و چه بد، واگذار نمایند.

در محیط های صنعتی باکمال حیرت کارشناسان و فوق لیسانس ها و دکترها را می بینیم، دانش آموختگاندانشگاه های پس از انقلاب را، که در نهایت عجز و درماندگی و بی اعتمادی به خود؛ چوپانشان را جستجو می کنند تا آنها را از گرگهای غرایض سر کوفته اشان حفاظت کند. از این جماعت که بگذریم شاهد جوانان غرب زده ای هستیم که دلقک گونه بدون درکی از زیبایی شناسی خود، با شلوار «لی»پاره وخشتک افتاده ی نیم باسن وموهایی که اورا شبیه بوزینه کرده در محیط های صنعتی، کار می کنند ومعیار ارزشهایشان سکس و مواد مخدر ، بی خبری از دنیا و لمپنیسم است .این جماعت گویش پا اندازان فاحشه خانه ها را، رادیکالیسم می دانند و بدان می بالند. از سوی دیگر در پروژه های بزرگ تولیدی – صنعتی که کار بدون نهادهای صنفی کارگری امتیاز بزرگی است برای کارفرماها، می بینیم، کارگران جوان که نسل اول کارگری را تشکیل داده اند، علاوه بر اینکه از حقوق صنفی- مدنی خود به طور کامل بی خبرند،همین طور درکی هم، از تواناییهای سندیکایی ندارند.از این روتشکل آنها تشکلی قومی با زمینه ی نگرشهای فاشیستی است در پیرامون یک سوپر وایزر. طایفه یا ایل خود را برتر می داند و بدان افتخار می کنند ودیگر اقوام راتحقیر می کند. بدین جهت دربحرانهای کار و اعتصابهای خود جوش به شدت آسیب پذیرند و نا موفق. سوپر وایزرهای بختیاری با یک قوم گرایی حاد تنها طایفه خود را به کار می گیرد. همین که یک هم ایلش به کارگاه وارد می شود یک غیر بختیاری را اخراج می کند تا «خُور زمالش» را استخدام کند. کارشناسان و سوپروایزر های عرب هم به صورت دقیق همین شیوه را کاربردی می کنند.شمالیها هم یک شمالی را که از کارفنی هیچ اطلاعی ندارد ولی مثلا فوق لیسانس باستان شناسی است، سرپرست یک بخش مهندسی نفت می کند و به یک سوپر وایزر مسلط، امتیاز ویژه می دهند، تا آقای سرپرست را تا حدی از کار، آگاه کند. گوشه ی دیگر پروژه را دراویش بدست گرفته اند و آنها تنها با دراویش کار می کنند. ودر برنامه ریزی های ابتکاریشان حقوق های بالایی برای هم کیشان خود تدارک می بینند. از کارگران و سوپروایزر های خوزستانی – آبادانی از نسل دوم کارگری ایران دیگر خبری نیست از آنهایی که شایسته سالار بودند و همه ی اقوام را به یک چشم نگاه می کردند. این گروه اگر هنوز بتوانند کار کنند، آنها را به کار نمی گیرند. چون سیستم های نولیبرالی، آنها را به واکنش رادیکال می کشاند و این با ساختار پلیسی پروژه های موجود، هم آهنگ نیست. آری دیگر از کارشناسان تجربی ومُجربی چون ناصر خاکسارها در پروژه ها خبری نیست افرادی که قوم گرایی را واپس گرایی می دانند و دانش خود را بی دریق در اختیار جوان ها قرار می دادند ورانده شدگان چپ را، بدون استثنا به استخدام در می آوردند و با زحمت زیاد کار فنی را به آنها آموزش می دادند وتا مدت ها دوبرابر کار می کردند تا کارفرما و آدم فروشانشان از وضعیت این فرد آگاه نشوند. با حقوق خوب استخدام شان می کردند وهیچ کارفرمایی نمی توانست از این شیوه آنها باخبر شود.ناصر وامثال او دست بسیاری از نیروهای چپ بی پناه با محرومیتهای اجتماعی را گرفتند. به آنها کار یاد دادند تا بتوانند روی پای خود بایستند. ولی امروزه دیگر از این کارگران صنعتی رادیکال خبری نیست. یک چپ در پروژه ها باید به اندازه ی چند نفر کار کند تا کارش را از دست ندهد ولی با وجود این، همین که یک پسر خاله سر و کله اش پیدا می شود، قربانی، چپ است. اکثر پیمانکاران اگر بدانند نیروی استخدام شده چپ است از وحشت ایجاد مشکل برای کارش، به سرعت او را اخراج می کنند.

در ایران امروز به خصوص در کارپروژه ها با قراردادهای موقت از نهادهای مدرنیته – صنفی مانند اتحادیه و سندیکا به صورت آزاد و آشکار خبری نیست. اگر دو یا چند کارگر درجایی قرار می گذارند تا در باره مشکلاتشان گفتگو کنند با ترس و لرز مرتب اطرافشان را سرک می کشند، چون آدم فروشان همه جا پراکنده اند. و می توانند زندگی آنها را به تباهی بکشانند.

در این شرایط سه عامل وحشت؛ زندگی کاری کارگران را، به شدت به چالش گرفته است.

1 – وحشت از بلک لیست که زندگی کارگران و خانواده اشان را به نابودی می کشاند این شرایط مختص اوایل قرن بیستم در امریکا بود که اینک شرکت بزرگ و نیمه دولتی صنایع نفت آنرا در پروژه های نفتی ما کاربردی می کند و دولت هم برآن چشم فرو بسته است. همین یک ماه پیش در عسلویه 300 کارگرالبرز گستر چون پس از 4 ماه عدم دریافت حقوق پیمانکار به تقاضایشان توجهی نکرد دست به اعتصاب زدند وصنایع نفت هم به جای اینکه پیمانکار را وادار به پرداخت حقوق آنها بنماید همگی را اخراج و بلک لیست کرد. براساس گزارش خبری ایلنا

2 – برای استخدام در هر شرکتی کارگران موظف شده اند رضایت نامه از شرکتهای قبلی که در آنجا کارکرده اند ارایه کنند. که به صورت قطعی پیمانکاران به کارگرانی که پس از 4 ماه و در اکثر مواقع 6 ماه تعویق حقوق به خود اجازه بدهند و تقاضای حقوق کنند، رضایت کار نمی دهند چون از نظر این جماعت انگل صفت چنین فردی مترادف است با چیزی بدتر از «باغی و کافر حربی و ضد امنیت ملی و . . .» علاوه بر این که از رضایت نامه خبری نیست بلک لیست هم می شوند در این صورت زندگی خانوادگی او متلاشی می شود و خودش معتاد و در نهایت سربار اجتماع می گردد.

3 – همیشه پیمانکاران حداقل 4 ماه حقوق کارگران را گروگان دراختیار خود دارند. از این رو کارگر که می داند حتا اگر دادگاه ها هم بنفع او رای بدهد که بعید است. باز پیمانکاران می توانند طلب آنها را پرداخت نکنند، زیرا برای حقوق کارگران احکام دادگاه ها قدرت اجرایی ندارند!! اگر امروز در رسانه ها از کارگران استعلام شود که هرکس حکم دادگاه در دست دارد و به پولش نرسیده خود را به یک نهاد قضایی معرفی کند، شاهد صف های طولانی خواهیم بود که بیش از دوسال است ازاحکام دادگاه گذشته ولی کارگران به پولشان نرسیده اند( شرکت پایندان در کنگان). بدین جهت با این 4 ماه حقوقی که درگروگان پیمانکار دارند شهامت هیچ اعتراضی را ندارند چون حاکمیت موجود قرارداد موقتی ها را از شمول قانون کار خارج کرده است، تا مردم معنای شعارهای دهان پُر کن آقایان را در اوایل انقلاب عمیقا درک کنند. در این میان شرایط کار برای اقلیت هایی چون بلوچ ها ،چپ ها ، اقلیت های مذهبی و آنهایی که رابطه ای با نهادهای خاص ندارند، اسف بارتر است.

اگرچه واقعیت ها بسیار دردناک است ودرظاهر نا امید کننده ولی این شرایط یک روی دیگر هم دارد. می بینیم کارگران جوانی را که بدون آنکه اطلاع دقیقی از فلسفه علمی داشته باشند در گفته هایشان و مطالب کوتاهشان که در اطلاعیه های کارگریشان بنام کارگران منتشر می کنند، فاکت از مارکس و لنین می آورند وبا غرور به این کار خود افتخار می کنند.

اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
ناصرآقاجری
23 اسفندماه 94

نظر شما