شعری از فلزبان

( طر ح )
نوازشش کردم
فشُردمش، به بغل
و هم آغوش –
غلتیدیم ؛
کار ،
بی کاری ،
مُز د ،
بی مُزدی ،
حق ،
بی حقوقی ،
تشکُل ،
بی تشکُلی ،
عدالت ،
مبارزه ،
همه وُ ه هم….مه !
پُشتِ پلک ها یم
صف ، شده اند ،
تا –
کی ؟ رها کنیم :
خواب ، مرا –
من ؛ خواب را .
فلزبان

نظر شما