تظاهرات بازنشستگان

27 مهر 1397
روبروی سازمان برنامه و بودجه در نزدیکی مجلسِ استصوابی » تنها یک اصل قانون اساسی» و در فضای بازی که محل عبورمردم بود. مردمی که مسخ باورهای خود هستند و با بی تفاوتی به راه خود می رفتند، اجتماع همه سازمان های بازنشستگان برگزار شد. یلاکارت هایی که در دست معترضین بود وابستگی آنها را به کارگران تامین اجتماعی، فرهنگیان، کشوری و . . . نشان می داد. تریبون در اختیار بازنشستگان کشوری بود. این بازنشستگان توانسته بودند اجازه رسمی تظاهرات را از وزارت کشور بگیرند. ولی دیگر بازنشستگان از اجازه رسمی اطلاعی نداشتند ولی مانند دفعات پیش که کسی برای گرفتن اجازه اقدامی نمی کرد، در تظاهرات شرکت کرده بودند.
بیشتر جمعیت بازنشستگان غیر کشوری بودند، گویای این واقعیت، پلاکارت های آنها بود که از فرهنگیان زندانی حمایت می کرد و شعار هایی که اتحاد همه سازمان ها را می طلبید. بازنشستگان کشوری با دراختیار داشتن تریبون تنها به کسانی اجازه سخنرانی می دادند که مورد تاییدشان بود و او را می شناختند. با توجه به اینکه پلاکارت ها حظور دیگر بازنشستگان را اعلام می نمود آنها از هیچ نمایتده دیگر بازنشستکان دعوت به سخنرانی نکردند. واگر کسی هم خود را کاندید می کرد چون در عمل سخنرانی صورت نگرفت، می شود گفت استبداد مطلقه از طرف برخی بر اجتماع، حکمرانی می کرد. و این با شعارهای متعدد اجتماع که همه را به اتحاد دعوت می کرد در تضاد بود. در هر صورت عده ای از بازنشستگان کشوری سخنرانی کردند، چند خانم و چند آقا.
سخنرانان آقا در چارچوب قانون نقد می کردند و از آنهایی که می باید مجری قانون باشند، تقاضا می کردند به قانون عمل کنند. و فرد آقای نوبخت که مدیر برنامه و بودجه بود مورد نقد قرار می دادند و حتی یکی از سخنرانان او را دروغگو اعلام نمود. سخنران دیگر آقا، با کمی محافظه کاری، از حاکمیت التماس و دعا داشت. ولی در انتهای گفته هایش خشمگین شد و اخطار داد ما همان جوانان سال های 57 هستیم که این انقلاب را به پیروزی رساندیم کاری نکنید که باز به میدان بیاییم. که مورد استقبال جمعیت قرار گرفت.ولی سخنرانی خانم ها با شهامتی که شرایط فاجعه بار و نا به هنجار اقتصادی – اجتماعی به آنها تحمیل کرده بود و نیرو وانرژی که مادر بودن به آنها می داد، حاکمیت را به چالش گرفتند و متهم به دروغگویی و ریا کاری نمودند. که مورد استقبال شدید جمعیت قرار گرفت. کمیت جمعیت نسبت به شرایط احتمال سرکوب که اکثر بازنشستگان از اجازه رسمی آن اطلاعی نداشتند ناچیز بود. ولی نسبت به امکان و خطر قطع چندر غاز درآمد بازنشستگی قابل توجه بود. انتقادات حول محور قانون و عدم اجرای آن می چرخید. واین بیان گر این واقعیت بود که هنوزهیچ کدام از این سخنرانان مناسبات اقتصادی نولیبرالی مسلط بر جامعه را به خوبی نمی شناسند و سرشت آن را درک نمی کنند.
به گونه ی منطقی و در یک نظام مدنی که همه شهروندان را یک انسان با حقوقی مدنی قضایی و . . . تصور می کنند، حقوقی که هیچ نهاد مقدسی نمی تواند آن حقوق را به چالش بگیرد. تکیه کردن به قانون، منطقی و آگاهانه است. معمولا در جوامعی که آزادی اندیشه می تواند مقدسات خود ساخته ( بت هایی که هر روز چندتایی به آن اضافه می شوند) را به چالش بگیرد، نقد و انتقاد از کانال قانون مطرح می شود و گاهی خود قانون و نارسایی هایش به چالش گرفته می شود. ولی در ساختاری که به زندان کارگران، معلمان، وکلا و دگر اندیشان تبدیل شده است، گفتگو از قانون، بدون به چالش کشیدن کاستیهای قانون اساسی، نقدها بیشتر به یک طنز می ماند. طنزی که بوی طلای سیاه می دهد. منابعی ثروتی که تا آن را داریم و ذخایر آن به پایان نرسیده به ما تعلق ندارد. امپریالیست ها با یاری عوامل داخلی شان از انقلاب مشروطه تا کنون هر روز در یک پوشش جدیدی مانع روندی می شوند که ایران را به توسعه صنعتی – علمی برساند. ولی برای خفه کردن و غارت منایع ما، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
قانونی که تظاهر کنندگان به آن استناد می کردند در کشور ما تنها به صورت یک کتاب وجود دارد. ولی درعمل، وجود خارجی ندارد. در این کتابی که هیچ دولتی برای کابردی کردن اصولش که قوانین مادر جامعه است، اقدامی نکرده ( البته جز یک اصلش) است، در مورد حقوق مردم داد سخن داده و گفته: آموزش و پرورش و بهداشت باید رایگان باشد و آزادی اندیشه به هیچ بهانه ای نباید محدود شود و . . . . این اصول را حق مردم می داند که برای کابردی کردنش ازثروتهای خود هزینه می کنند. ثروت هایی که حاکمیت روی آن دست گذاشته است و راه دلالی خود را می رود، به همه مردم تعلق دارد، و دولت مردان و حاکمیت تنها حقوق بگیرانی مردم هستند برای توزیع عادلانه » ارزش های اضافی» تولید شده نه با سیاست های اقتصادی آمریکایی (تعدیل ساختاری و خصوصی سازی) تولید صنعتی را از میان ببرند و تجارت خارجی را آزاد بنماید. پیش از این از کارگران پروژه ای انتقاد شده بودند که: قانون گرایی شما منطقی نیست. زیرا قانونی که پس از 40 سال کاربردی شدن، تنها یک اصلش ولایت فقیه باقی مانده و بقیه اصولش با مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی وارونه شده و به ذباله دان تاریخ ریخته شده است، قابل استناد نیست. در واقع عینیتی ندارد که بشود به آن استناد کرد. با سپاس از این نگرش انتقادی عزیزان و تایید آن. اگر چه انتقادات ما انگشت گذاشتن روی اصولی بود که به وسیله دولت های پس از جنگ با استناد به همان یک اصل قانون اساسی حذف شده بودند و ما این عمل کرد آن دولت ها را غیر قانونی می دانستیم زیرا باور داشتیم هرگز در یک قانون اساسی امکان ندارد یک اصل همه اصول دیگر را بتواند نفی کند. زیرا قانون باید دارای چنان شفافیتی باشد که کسی نتواند آن را نفی کند. ولی گویا ما در ایران حتی قوانین را نیز تفسیر می کنیم و هر کس بر اساس منافع خود می تواند یک تفسیر از آن داشته باشد. که چنین پدیده ای را نمی توان قانون خواند و از اعتبار تهی است. در هر صورت انتقاد را می پذیریم.
با شروع انقلاب و آزادی های چند روز اولش، جنگ با دستان پنهان سرمایداری جهانی برای بازگشت سرمایه داری به قدرت سیاسی – اقتصادی آغاز شد. 8 سال ویرانی وکشتار و ریاضت اقتصادی به مردم ایران تحمیل شد. پس از جنگ » سردار سازندگی» ایران را بدهکار بانک جهانی کرد و مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را به ایران وارد کرد که بر اساس این مناسبات که هم چنان ریشه ایران را می خشکاند. از یک سو ریاضت اقتصادی به گونه مضاعف مردم را به چالش گرفته و از سوی دیگر، قانون به قانون آزادی بازار تبدیل شد و بس. همه قوانین و ارزشها باید با تنها اصل این قانون نولیبرالی » عرضه و تقاضا» قابل انطباق باشد و در عمل همه دولت های پس از جنگ این روند را دنبال کردند. اینک از آقایان بازنشستگان کشوری باید پرسید: شما که جزو سازمان اداری و از ارکان این دولت ها بوده اید از این واقعیت اطلاع نداشتید؟!!! اگر نداشتید که فاجعه است و اگر داشید، ولی باز به قانونی که وجود خارجی ندارد استناد می کنید، حیرت آور است. آیا این استناد شما تنها یک بازی سیاسی برای رفع تکلیف نیست؟ شما که تنها سخنرانان بودید، باید از حاکمیت می خواستید که مناسبات اقتصادی نو لیبرالی حاکم را، به صاحبش امپریالیسم آمریکا برگرداند. آزادی اندیشه و احزاب سیاسی را آزاد بنماید. کارگران، فرهنگیان و وکلا نباید برای مبارزات صنفی به زندان انداخته شوند. این روند مناسبات اقتصادی که امروزه حاکمیت مانند خسی بر روی آن افتاده و با اموج آن برای دلال ها به فراز می رود و برای مردم به نشیب سقوط می کند، همان مناسبات امپریالیستی نولیبرالی است که قرار بود با شعار نه شرقی نه غربی بدان نپیوندید و حتی هنوز آن شعار توخالی بر سردر بعضی وزارت خانه ها حذف نشده است. در این گونه اجتماعاتی که به دشواری صورت می گیرد می باید معلول ها را به کناری زد و به علت ها پرداخت و نشان داد مردم ما از اقتصاد دان هایی که عوامل سرمایه داری جهانی برای غارت ایران هستند آگاه ترند. در انتهای تظاهرات، بازنشستگان با شعار هایشان به راهپیمایی جلوی مجلس استصوابی پرداختند و اعلام نمودند تا رسیدن به خواسته هایشان به تظاهرات ادامه خواهند داد امیدواریم در اجتماعات بعدی این اشتباهات مانند ( دور باطل تجربیات تاریخی آزادی خواهی) تکرار نشود.
ناصر آقاجری
27 مهرگان 1397

نظر شما